کلاغ و طوطی هر دو زشت و سیاه آفریده شدند ،
طوطی اعتراض کرد و زیبا شد ، کلاغ به رضایت خدا راضی شد ،
اکنون طوطی درقفس است و کلاغ آزاد.
«ریز علی خواجوی»، شاید تنها دهقان عصر جدید است که نامش را همهمان شنیدهایم و از بر هستیم. یکی از انبوه ساکنین این سرزمین که حاضر نشد بگوید: «به من چه؟» و به حق داستان فداکاریش در کتاب آموزشی مدارس جا گرفت و با وجود تغییرات مکرر کتابهای درسی، ماندنی شد.
ریزعلی جان نزدیک هشتصد نفر را نجات داد و داستانش را همگی خواندهایم، ولی انگار یادمان رفته که در مقابل ریز و درشت رویدادهای دوروبرمان، میتوانیم همچون «دهقان فداکار»، واقعه را پیش از وقوع چاره سازیم؛ شاید دریغ میورزیم، شاید باورمان به نیکی کم شده است، شاید نقش اجتماعیمان را فراموش کردهایم و شاید اصلا یادمان رفته که فداکاری چیست!
گویا، ذهنمان را بیشتر درگیر املای «خواجوی» کردیم تا بزرگ منشی «ریز علی». شاید بهتر باشد که یک بار دیگر کتاب سوم ابتدایی را بخوانیم!
این تصویر حکایتی از ارزشیابی و نادیده گرفتن تفاوت های فردی هست و اهمیت شخصی سازی آموزش و توجه به تفاوت های فردی رو نشون می ده.
آلبرت اینیشتین :
هرکس یک نابغه است. ولی اگر یک ماهی را به واسطه عدم توانایی آن در بالارفتن از درخت بیازماییم آن ماهی تمام عمرش را بر این باور زندگی خواهد کرد که یک احمق است.