آموخته‌هاى من

روزنوشته‌ها

آموخته‌هاى من

روزنوشته‌ها

تفکر

در کتاب درود بر خودم نوشته شده:
دکتر دانیال امن مى گوید:
در هجده سالگى، نگران تفکر دیگران در مورد خودتان هستید.
وقتى چهل ساله مى شوید، اهمیتى نمى دهید که دیگران در مورد شما چه فکر مى کنند.
و زمانى که شصت ساله مى شوید، پى مى برید که اصلا هیچکس در مورد شما فکر نمى کرده است!
واااااای که چه آسان هدر می دهیم عمر خویش را فقط به گمان اینکه:
نه کنه دیگران اینطوری در مورد من فکر کنند.
پس جان دل
تا فرصت زندگی داری
جانانه زندگی کن.....
و عمر گرانمایه رو به خاطر توهم فکر دیگران هدر نده.....
و دریاب این فرصت ناب زندگی را.

گاهی یک کلمه زندگی ما را دگرگون می‌سازد!

مرد کوری روی پله ها نشسته و کلاه و تابلویی را در کنارش قرار داده بود. روی تابلو خوانده می شد: «من کور هستم لطفا کمک کنید»
روزنامه نگار خلاقی از کنار او می گذشت ؛ 
نگاهی به او انداخت. فقط چند سکه در داخل کلاه بود.. او چند سکه داخل کلاه انداخت و بدون اینکه از مرد کور اجازه بگیرد، تابلوی او را برداشت، آن را برگرداند و اعلان دیگری روی آن نوشت و تابلو را کنار پای او گذاشت و آنجا را ترک کرد. عصر آن روز، روز نامه نگار به آن محل برگشت و متوجه شد که کلاه مرد کور پر از سکه و اسکناس شده است. مرد کور از صدای قدمهای او خبرنگار را شناخت و خواست اگر او همان کسی است که آن تابلو را نوشته بگوید ،که بر روی آن چه نوشته است؟ روزنامه نگار جواب داد : چیز خاص و مهمی نبود ، من فقط نوشته شما را به شکل دیگری نوشتم ؛ لبخندی زد و به راه خود ادامه داد . مرد کور هیچ وقت ندانست که او چه نوشته است ولی روی تابلوی او خوانده می شد:
« امروز بهار است ، ولی من نمیتوانم آنرا ببینم ! »

خانه تکانی

وقتی خانه تکانی می کنی چیزهایی پیدا می شوند که مدتی برای پیدا کردنشان زمین و زمان را به هم ریخته ای و ازنبودنشان اعصابت خط خطی بوده...
امروز که آن گمشده ها را می بینی
می‌فهمی که زندگی بدون آن‌ها هم جریان خود را داشته...
دنیا هم همین‌طور است امروز هستیم فردا نه...
ودر نبودمان جایگزین‌هایی هستند
تا دنیا از حرکت نایستد...
خانه تکانی این مزیت را دارد که به ما یاد می دهد...
هیچ تقدیری فاجعه نیست...
تلاش کنیم ولی بقیه را واگذار کنیم به وجود بی همتای او...

زبان

پرسیدم : به نظرت بهترین دوست آدم کیست ؟ 
با کمی تامل جواب می‌دهد : زبان اش
پرسیدم : و بدترین دشمن اش ؟ 
با لبخندی گفت : باز هم زبان اش 
بستگی دارد چگونه از آن استفاده کنی ! 
ای زبان ، هم گنج بی پایان تویی 
ای زبان ، هم رنج بی درمان تویی

مولانا

درختکاری

درخت را با قلب می کارند نه با دست !

برای همه قلبی آرزو می کنم ...

پانزدهم اسفند ماه ، روز هدیه ی درخت به زمینِ پیر مبارک باد،دستهای قلب و روحتان پر عشق باد.

درخت ، در تهاجم پاییز هرچه را که از دست بدهد ، روح زندگی را برای خودش نگه می دارد ...

درخت بکارید و با دیدنش در هر پاییز و بهار ، مانند درخت بودن را تمرین کنید.