آموخته‌هاى من

روزنوشته‌ها

آموخته‌هاى من

روزنوشته‌ها

آرامش درون

چند نفری که در جستجوی آرمش و خرسندی درون بودند, نزدیک استاد بودایی رفتند و از او پرسیدند: استاد شما همیشه یک لبخند روی لبت است و به نظر ما خیلی آرام و خوشنود به نظر می رسی, لطفا به ما بگو که راز خوشنودی شما چیست؟استاد گفت: بسیار ساده, من زمانی که دراز می کشم , دراز می کشم. زمانی که راه می روم راه می روم. زمانی که غذا می خورم, غذا می خورم. این چند نفر عصبانی شدند و فکر کردند که استاد آن ها را جدی نگرفته است. به او گفتند که تمام این کارها را ما هم انجام می دهیم, پس چرا خوشنود نیستیم و آرامش نداریم؟ استاد به آن ها گفت: زیرا زمانی که شما دراز می کشید به این فکر می کنید که باید بلند شوید, زمانی که بلند شدید به این فکر می کنید که باید کجا بروید, زمانی که دارید می روید به این فکر می کنید که چه غذایی بخورید. فکر شما همیشه در جای دیگر است و نه در آنجایی که شما هستید. حال تقاطع گذشته و آینده است و شما در این تقاطع نیستید بلکه در گذشته و یا آینده. به این علت است که از این لحظه ها لذت واقعی نمی برید, زیرا همیشه در جای دیگر سیر می کنید و حس می کنید زندگی نکرده اید و یا نمی کنید.

نظرات 1 + ارسال نظر
مترسنج دوشنبه 1 دی‌ماه سال 1393 ساعت 09:32 ب.ظ http://www.dar300metri.blogsky.com/

20

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد