آموخته‌هاى من

روزنوشته‌ها

آموخته‌هاى من

روزنوشته‌ها

آغازی دوباره

مهم نیست آخرین زلزله ی زندگی ات چند ریشتر بود ...

مهم نیست که در آن زلزله چه چیزهایی را از دست دادی...

مهم این است که دوباره از نو بسازی ،جهانت را ... زندگی ات و باورت را...

 مهم شروع دوباره است .


 

نقشه

بابا داشت روزنامه میخوند بچه گفت: بابا بیا بازی! بابا که حوصله بازی نداشت یک تیکه از روزنامه رو که  نقشه دنیا بود رو تیکه تیکه کرد وگفت فرض کن پازله درستش کن! چند دقیقه بعد بچه درستش کرد بابا، باتعجب پرسید: توکه نقشه دنیارو بلد نیستی چطور درستش کردی؟ بچه گفت: آدمای پشت روزنامه رو درست کردم دنیا خودش درست شد...!!!

خوشبختی

وقتی گرسنه ای:
یه لقمه نون خوشبختیه
وقتی تشنه ای یه قطره آب خوشبختیه
وقتی خوابت میاد یه چرت کوچیک خوشبختیه
خوشبختی یه مشتی از لحظاته … یه مشت از نقطه های ریز که وقتی کنار هم قرار می گیرن یه خط رو می سازن به اسم زندگی!



دریا

کودکی که لنگه کفشش را امواج از او گرفته بود روی ساحل نوشت:

دریا دزد کفشهای من!...

مردی که از دریا ماهی گرفته بود روی ماسه ها نوشت:دریا سخاوتمندانه ترین سفره هستی!...

موج آمد و جملات را با خود شست...

تنها برایم این پیام را باقی گذاشت:

برداشتهای دیگران در مورد خودت را در وسعت خویش حل کن تا دریا باشی.


شخصیت

شخصیت هیچگاه نمی تواند در آسانی و رفاه شکل بگیرد؛ تنها از طریق تجربۀ تلاش و رنج، روح می تواند قوی شود، بلند همتی ترغیب شود، و موفقیت حاصل شود!