آموخته‌هاى من

روزنوشته‌ها

آموخته‌هاى من

روزنوشته‌ها

بنویس تا آرام شوی

یکی از راه های ابراز و کنترل و مدیریت خشم, نوشتن ناراحتی ها و درد و رنج ها بر روی کاغذ است.
تحقیقات دانشگاه هاروارد نشان می دهد که نوشتن و جدا کردن هیجانات از خود می تواند تا حد زیادی شما را آرام و هوش هیجانی شما را نیز افزایش دهد. زیرا باعث آگاهی هر چه بیشتر شما از احساسات تند و هیجانات منفی تان می شود.
بنابر این یکی از بهترین راههای کنترل و مدیریت خشم این است که برگه ای بردارید و هر آنچه دل تنگت می‌خواهد روی کاغذ بنویسید. وقتی که شروع به نوشتن کردید تا ۱۰ الی ۱۵ دقیقه دست از روی کاغذ برندارید. یکسره بنویسید و بنویسید و بنویسید. شما در این روش آزاد هستید هر آنچه دلتان می‌خواهد بگویید و بگویید و بگویید. به هیچ عنوان خودسانسوری نکنید. با همه وجودتان حرف بزنید. حتی اگر حرف زشت و رکیکی خواستید بنویسید. خودتان را کاملا خالی کنید.

زاد روز

بعضی روزها تو زندگی آدم خیلی متفاوت و خاص تر از روز‌های دیگه هستند آدم نمیدونه خوشحال باشه از این که همه به یادش هستن یا  از اینکه تند تند مثل برق و باد دارن روزهای عمرش می‌گذرن و هنوز نتونسته خیلی از کارهایی که دلش می خواسته انجام بده رو عملی کنه  یا خیلی از آرزو هایی رو که هنوز بهش نرسیده. مثل امروز ، اول صبح با صدای زنگ پیامک بانک ملت و همراه اول ، کمی بعد با صدای زنگ تلفن ،کمی بعد با صدای زنگ پیامک بانک پارسیان و مهر و کمی بعد تر باصدای زنگ تلفن همراه از خواب بیدار شدم و این گونه است که در این روزهای خاص متوجه می‌شوی که تنها نیستی و هنوز افرادی هستن که به یادت هستن حتی بانک ها و...امیدوارم بتوانیم در زندگی آن گونه‌ای با یکدیگر رفتار کنیم که در روز‌های خاص و مهم زندگی‌مان از ما یاد کنن تا بدانیم در این دنیای پهناور تنها نیستیم. زاد روز متولدین اردیبهشت ماه فرخنده باد.

روز معلم

آئینهً اندیشه نمایی تو معلم

بخشنده ترین بعد ِ خدایی تو معلم

در رهگذر ِ شب زدگان مشعل ِ نوری

بر گمشدگان ً راهنمایی تو معلم

از طایفهً علمی و از مردم ِ ایثار

افرشتهً بی چون وچرایی تو معلم

بر لوح ِ سخن سنجی ِ تو حرف ِ کجی نیست

عاری ز ِ کژی ها و خطایی تو معلم  

ما کودک ِ کم تجربهً طالب ِ علمیم

بر چشم ِ طلب پرده گشایی تو معلم

در حافظهً زیرک ِ دیروز ِ زمانه

جاوید ترین رمز بقایی تو معلم

ای مالک ِ گنج ِ هنر و دانش و تقوا

ازتهمت ِ ایام رهایی تو معلم

بر خامشی ِ نان صفت ِ نسل ِ حقارت

آزاده ترین بانگ ِ رسایی تو معلم

معمار مرمتگر ِ اذهان ِ کج اندیش

کج بین شدگان را تو دوایی تو معلم

چونت بسرایم که سزاوار ِ تو باشد

کان ِ کرم و کاخ ِ صفایی تو معلم


روز معلم  بر تمامی آموزگاران زحمت کش و دلسوز فرخنده باد. جا داره یادی کنم از آموزگاران و اساتیدی که هیچ گاه یاد و خاطره آن ها از ذهنم پاک نمی‌شه امیدوارم هر کجا هستند شاد و سلامت باشند (سرکار خانم شهین دهقان ، طلعت حسامی وسلطانی معلمان دوره ابتدایی سرکار خانم جنت ناظم ،دباغ و حسینی معلمان دوره راهنمایی سرکار خانم مینا علوی و هدایی معلمان دوره دبیرستان و اساتید محترم دانشگاه جناب آقای دکتر طالبیان ، جناب آقای اسدی،جناب آقای دکتر ادیب نژاد و صراف) تک تک این گل ها تقدیم به وجود پر مهرشان. 

پدر

قلمم راست بایست!
واژه ها, گوش به فرمان قلم!
همگی نظم بگیرید!
مودب باشید!
صاحب شعر عزیزی است به نام پدر

آنقَدَر وسوسه دارم بنویسم که نگو...
پدر ای یاد تو آرامش من ...!

همه دنیا به کنار, تو که باشی پدر!
دست و دلبازترین شاعر این منطقه ام
آن قَدَر واژه به پای تو بریزم که نگو ...
گر چه از دور ولی، دست تو را می‌بوسم
نه شعار است ،نه حرف!
آن قَدر خاک کف پای تو هستم که نگو

تقدیم به تمام پدران عزیز و مهربان به خصوص پدر عزیزخودم پیشاپیش روزتان مبارک.

تئوری پنجره شکسته

در سال 1969، فلیپ زیمباردو(Phlilip Zimbardo)، استاد دانشگاه استنفورد، تجربه ای در حوزه روان شناسی اجتماعی، به آزمایش گذاشت. او یک خودرو بدون پلاک با کاپوت باز را در یک خیابان پرت در برونکس نیویورک (Bronx, NewYork) رها کرد و خودروی دیگر را درست با همان وضعـــــیت در پالوآلتو یکی از محلات ثروتمند کالیفرنیا (Palo Alto, California) قرارداد. ماشینی که در برونکس بود، ظرف زمان کمتر از ده دقیقه مورد حمله قرار گرفت، وضعیت رها شده و پرت آن خیابان موجب غارت سریع ماشین شد. اما ماشینی که در پالو آلتو رها شده بود، بیش از یک هفته دست نخورده باقی ماند.

 در قدم بعدی زیمباردو آزمایش خود را جلوتر برد، به طـــــوری که یکـــــــــــی از شیشه های خودرو را در پالوآلتو شکست. تقریبا در زمان کوتاهی و طی چند ساعت، عابرین شروع به برداشتن اشیا و چیزهای داخل خودرو کردند به طوری که این بار کاملا تمام قطعات و وسایل ماشین برداشته شد. آن چه جالب بود، در هردو مورد درصد بالایی از غارتگران افراد خطرناکی نبودند.

این آزمایش ،دو استاد جرم شناس دانشگاه هاروارد، جورج کلینگ (George Kelling) و جیمــــــــــــــــز ویلســـن (James Wilson) را به طــــــرح و توسعه نظریه پنجره های شکسته  (Broken Windows) در سال 1982 رهنمون شد. این نظریه به صورت مقاله ای در نشریه آتلانتیک مانتلی توسط این دو منتشر گردید. آن ها اعتقاد داشتند که غافل ماندن از جرایم خرد، زمینه را برای وقوع جرایم بزرگ تر فراهم می کند؛ یک پنجره شکسته و مرمت نشده، دال بر این است که کسی به آن اهمیت نمی دهد و بنابراین شکستن پنجره های بیشتر نیز هزینه ای را به کسی تحمیل نخواهد کرد:  "اگر یک پنجره شکسته بدون تعمیر رها شود، مردم به این نتیجه می¬رسند که برای هیچ کسی اهمیتی ندارد و کسی مراقب آن جا نیست. سپس اگر پنجره های بیشتری شکسته شوند آن گاه فقدان کنترل و ناامنی از ساختمان به خیابان سرایت می کند و به هر عابری این پیغام فرستاده می شود که آن جا بی صاحب است."

 به طور خلاصه نظریه پنجره های شکسته عنوان می کند، بی توجهی به اخلال در نظم عمومی و اعمال تخریبی چون نوشتن و کشیدن اشکال روی دیوارها، ریختن زباله، تخریب اموال عمومی، نوشیدن مشروبات الکلی در انظار عمومی، گدایی و ولگردی حاکی از عدم توجه به بزهکاری است و موجب می گردد زمینه برای جرایم مهم تر فراهم شود.

در واقع می توان گفت ایده ای ساده اما قدرتمند پشت این ماجرا هست،عادات بد به سرعت منتشر می شوند، اما رفتارها و عادات خوب، با قدرت و البته به طور پیوسته، می توانند جایگزین عادات بد شوند. چه اندازه چیزها به دلیل سهل انگاری و بی توجهی ما به نشانه های ابتدایی آن ها تنزل پیدا می کنند؟ چقدر پنجره های شکسته را ما هرروز می بینیم و بدون توجه یا کمترین تمایل به ترمیم آن ها از کنارشان می گذریم؟