آموخته‌هاى من

روزنوشته‌ها

آموخته‌هاى من

روزنوشته‌ها

"تکنولوژی در خدمت آموزش"

این یک تخت پاک کن تنها نیست، در کره جنوبی این اسکنر بزرگ روی تابلوها نصب میشه و وقتی استاد مطالب رو روی تابلو نوشت، با زدن یک دکمه هم تابلو رو اسکن می کنه هم پشت سرش پاک میکنه. ضمناً پس از پایان کلاس دانشجویان می تونن از همین دستگاه فایل‌های اسکن شده رو بردارن و دیگه نیازی به نوشتن توی کلاس ندارن و فقط به مطالب درسی گوش می دهند...


لاله های واژگون

با سلام دلم نیومد چنیین جای زیبایی رو معرفی نکنم اینجا دشت لاله‌های واژگون که در منطقه‌ای به نام بودجان (بودگون) بعد از  شهرستان دهاقان واقع شده است امیدوارم به این منطقه بروید و از جاذبه های آن لذت ببرید.

 

دانش

دانش فقط وقتی زنده است که تو آن را دانسته باشی، وقتی که تجربه ی مستقیم و بلافصل خودت باشد. ولی وقتی که از دیگران آموخته باشی، حافظه است و نه دانش. حافظه مرده است.


چرا خمیازه می کشیم؟

از قدیمی ترین نظریه ها در مورد علت بروز خمیازه این بوده است که این رفتار هنگامی بروز می کند که میزان دی اکسیدکربن خون بالا می رود، و بنابراین با خمیازه کشیدن فرد اکسیژن بیشتری وارد بدن می کند. اعتقاد به این نظریه به زمان بقراط باز می گردد، اما بررسی های اخیر نشان داده اند که این نظریه نادرست است یا لااقل با خطاهایی همراه است. در واقع، خمیازه کشیدن در مقایسه با تنفس طبیعی، میزان ورود اکسیژن به بدن را کاهش می دهد، نه افزایش.
دومین نظریه توضیح دهنده خمیاز می گوید خمیازه کشیدن راهی برای کنترل درجه حرارت مغز است.
بررسی هایی انجام شده است که نشان می دهد خمیازه کشیدن، به خصوص به دلایل روانی (مانند خمیازه های مسری) ممکن است به عنوان راهی برای هشیار نگه داشتن یک گروه به کار رود. شواهد موردی دال بر این است که خمیازه کشیدن به افزایش هشیاری یک فرد کمک می کند. مشاهده شده است که سربازان هوابورد در لحظاتی پیش از خروج از هواپیما خمیازه می کشند.
یک فرضیه دیگر این است که خمیازه کشیدن ناشی از واسطه های شیمیایی عصبی در مغز است که بر عواطف، خلق و خو، اشتها و سایر پدیده های روانی اثر می گذارد.. هر چه تعداد بیشتری از این ترکیبات در مغز فعال شوند، تعداد خمیازه ها افزایش می یابد. در مقابل حضور بیشتر واسطه های عصبی شبه افیونی در مغز مانند آندورفین تکرر خمیازه ها را کاهش می دهند.
و بالاخره فرضیه دیگر در مورد خمیازه کشیدن کمبود اکسیژن در خون است و اینکه بازتاب عصبی خمیازه کشیدن، باعث «ورود سریع اکسیژن» به مغز می شود. البته اوضاع خمیازه ممکن است به علل بیماری هایی مانند دیابت، سکته مغزی و بیماری های غده آدرنال تغییر کند.

چرا دنیای مدرن برای مغزهای ما، بد است؟!(شماره3)

به سوی دنیای تکانه‌ای‌تر با خلاقیت محدود

اما دوست ندارم، بیشتر در مورد مضرات ایمیل حرف بزنم، چون اگر خوب نگاه کنید، می‌بینید که ایمیل هم اصولا دارد به چیز قدیمی‌ای تبدیل می‌شود. ما الان وارد دوره‌ای شده‌ایم که حتی در ایران خودمان، دوستان ما به جای ایمیل کردن عکس و مطلبشان، آنها را به صورت پیام‌های فیس‌بوکی یا دایرکت‌های توییتری یا پیام‌های وایبری می‌فرستند.

بله! دیگر ایمیل هم تبدیل به فرایند خسته‌کننده ارتباطی آدمهای سی سال به بالا شده است و راست‌اش را بخواهید، نسل کاربران فیس‌بوک هم از آدم‌های نوجوان و جوان، به سمت آدم‌های میانسال تمایل پیدا کرده است. البته در ایران ما هنوز شاید تعداد کاربران نوجوان و جوان فیس‌بوک زیاد باشند، اما در غرب، عدم تمایل نوجوان‌ها به فیس‌بوک و مسن شدن کاربرهای قدیمی آن محسوس است، به عبارتی فیس‌بوک، هم‌اینک در حال تبدیل شدن به شبکه اجتماعی پدر و مادرهایی با بچه‌های مدرسه برو شده است.

اصولا وقتی شما می‌توانید خیلی راحت و به صورت چت زنده، با کاربران دیگر از طریق اپلیکیشن‌های پیام‌رسانی مثل لاین، واتس اپ، وایبر و تانگو در ارتباط باشید، چرا سراغ فیس‌بوک بروید؟

حتما فکر می‌کنید، تبدیل به آدمی شده‌ام که نمی‌توانم خودم را با واقعیات موجود، تطبیق بدهم؟

اما باید بگویم این روزها از دیدن وایبر، وحشت می‌کنم! وحشت من بابت چیست؟

عمده وحشت من این است که کاربران وایبری را حتی ناتوان از ابراز احساسات خودشان می‌بینم.

دیروز، ایران در جام ملت‌های آسیا، در یک بازی دراماتیک، به عراق باخت.شخصا منتظر بودم، دوستانم در وایبر، شکوه و شکایت کنند، ناراحتی خود را نشان بدهند و آنهایی که فوتبالی‌تر هستند، مسئله را تحلیل هم بکنند. اما در کمال تعجب دیدم، که دوستانم، چند جوک را که متعاقب بازی درست شده بود، به صورت مکرر کپی پیست می‌کنند و وارد همه گروه‌هایی که عضوشان هستند، می‌کنند!

چرا این طور شده است، موضوع مسلما محدود به بازی دیروز نیست. چرا در وایبر، کاربران بیشتر کپی پیست می‌کنند و قدرت اظهار نظر و بروز احساسات خود را از دست داده‌اند؟

من خودم دلیل را در ۲ چیز می‌بینم:

۱- کم شدن اندوخته اطلاعاتی توده مردم و کاهش شدید جسارت محتواسازی و توانایی‌هایی نگارشی آنها

۲- دوپامینی شدن آنها! یعنی مدار پاداش و لذت در مغزهای کاربران اینترنت آنقدر تقویت شده است که ترجیح می‌دهند به جای وقت صرف کردن و زحمت برای نوشته‌های شخصی، با کپی پیست، ده‌ها مطلب بی‌ارزشی و دریافت متقابل آنها، محرک‌هایی برای تقویت دائم این مدار داشته باشند.

و برای این اینکه تحت تأثیر قرار بگیرید، صلاح می‌بینم که آزمایش مشهور و تکان‌دهنده‌ای را برایتان توضیح بدهم که توسط پتیر میلنر و جیمز اُلدر انجام شده بود:

آنها الکترودهایی در مغز چند موش، روی بخشی از سیستم لیمبیک به نام هسته accumbens قرار دادند. این بخش از مغز، بخض مهمی در مدار لذت است، وقتی کسی قمار می‌کند و برنده می‌شود، همین قسمت تحریک می‌شود، در مورد یک معتاد به کوکائین، یا کسی که لذت جنسی را تجربه می‌کند، باز هم همین بخش فعال می‌شود.

این دو دانشمند، در قفش موش‌ها، اهرم کوچکی را قرار دادند، طوری که اگر موش اهرم را تکان می‌داد، سیگنالی از طریق الکترود به مغزش و این بخش فرستاده می‌شد.

جای تعجی نیست که بعد از انجام این کار، عملا تنها کاری که موش‌های انجام می‌دادند، تکان دادن این اهرم بود!

سرانجام موش‌ها از خستگی و گرسنگی تلف شدند!

آیا این آزمایش چیزی را به خاطر شما می‌آورد؟!

بله، اگر دنبال‌کننده خبرهای فناوری باشید، شاید یاد مرد سی ساله‌ای در ژوانگژوی چین بیفتید که خستگی سه روز گیم به صورت مستمر، او را پا درآورد، یا مردی کره‌ای را که بعد از ۵۰ ساعت ویدئوگیم کردن، دچار سکته قلبی شد!

اما از طرفی این آزمایش، باید ما را یاد خودمان پای گوشی‌های هوشمند و تبلت‌هایمان بیندازد. ما ممکن است، مانند آن موش‌های یا مردهای چینی و کره‌ای دچار مسئله عمده‌ ظاهری نشویم، اما مگر تنش‌های بی‌جهت، کم‌خوابی، بی‌سوادی، از دست دادن توانایی‌های خلاقانه، چیزهای کمی هستند؟

منبع: گاردین (با تغییرات و اضافات و تلخیص) . نقل از وب سایت خوب یک پزشک