آموخته‌هاى من

روزنوشته‌ها

آموخته‌هاى من

روزنوشته‌ها

پدر و مادر

ﺑﭽﻪ ﮐﻪ ﺑﻮﺩﻡ ، ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻡ ﭘﺪﺭان ﻭ ﻣﺎﺩﺭان ﻣﺜﻞ ﺳﺎﻋﺖ ﺷﻨﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﺗﻤﺎﻡ ﮐﻪ ﺑﺸﻮﻧﺪ ﺑﺮﺷﺎﻥ ﻣﯽﮔﺮﺩﺍﻧﯽ ﺍﺯ ﻧﻮ ﺷﺮﻭﻉ ﻣﯽﺷﻮﻧﺪ. ﺑﻌﺪﻫﺎ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ، ﭘﺪﺭان ﻭ ﻣﺎﺩﺭان ﻣﺜﻞ ﻣﺪﺍﺩ ﺭﻧﮕﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﺩﻧﯿﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﺭﻧﮓ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ ولی ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ آﺏ ﻣﯽﺭﻭﻧﺪ ﻧﻘﺎﺷﯽﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﮐﻪ ﮐﺸﯿﺪﯼ.
ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ. ﮐﺎﺵ ﺯﻭﺩﺗﺮ ﮐﺴﯽ ﺭﺍﺳﺘﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩ:
ﭘﺪﺭان ﻭ ﻣﺎﺩﺭان ﻣﺜﻞ ﻗﻨﺪ ﻣﯽﻣﺎﻧﻨﺪ ﭼﺎﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽﺍﺕ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺷﯿﺮﯾﻦ ﺑﮑﻨﻨﺪ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ.

پدر و مادر عزیزم خوبی‌هایتان را هیچ زمانی فراموش نمی‌کنم.


نظرات 1 + ارسال نظر
مترسنج سه‌شنبه 5 خرداد‌ماه سال 1394 ساعت 09:00 ق.ظ http://www.dar300metri.blogsky.com/

نکته بسیار زیبایی بود

سپاس.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد